غلام پیر، (آنندراج) (غیاث اللغات)، مسن، سالخورده، بسیار پیر، (ناظم الاطباء) : با خوی سرکش او آتش سخن پذیر است با خط تازۀ او ریحان سیاه پیر است، صائب (از آنندراج)
غلام پیر، (آنندراج) (غیاث اللغات)، مسن، سالخورده، بسیار پیر، (ناظم الاطباء) : با خوی سرکش او آتش سخن پذیر است با خط تازۀ او ریحان سیاه پیر است، صائب (از آنندراج)
آنکه جامۀ سیاه پوشد، مجازاً، زنگی، حبشی: فلک از طالع خروشانش خوانده شاه سیاه پوشانش، نظامی، ، سیاه رنگ: تیغ کبود غرق خون صوفی کار آب کن زاغ سیاه پوش را گفته صلای معرکه، خاقانی، ، شب گرد، عسس، میربازار، میرشب، (برهان) (از آنندراج)، شرطه، (مهذب الاسماء) (تفلیسی)، چاوش و آن کسی باشد که پیشاپیش پادشاهان دورباش گوید و این جماعت در قدیم بجهت هیبت و صلابت و سیاست سیاه می پوشیده اند، (برهان) (از آنندراج) : و این مثال بداد و سیاه پوشان برآمدند و حجت تمام بگرفتند، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 292)، سوگوار ماتمی و صاحب تعزیت، (برهان) (آنندراج)، شیربانان یعنی جماعتی که شیر، ببر و جانوران درنده نگاه میدارند، (برهان)
آنکه جامۀ سیاه پوشد، مجازاً، زنگی، حبشی: فلک از طالع خروشانش خوانده شاه سیاه پوشانش، نظامی، ، سیاه رنگ: تیغ کبود غرق خون صوفی کار آب کن زاغ سیاه پوش را گفته صلای معرکه، خاقانی، ، شب گرد، عسس، میربازار، میرشب، (برهان) (از آنندراج)، شرطه، (مهذب الاسماء) (تفلیسی)، چاوش و آن کسی باشد که پیشاپیش پادشاهان دورباش گوید و این جماعت در قدیم بجهت هیبت و صلابت و سیاست سیاه می پوشیده اند، (برهان) (از آنندراج) : و این مثال بداد و سیاه پوشان برآمدند و حجت تمام بگرفتند، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 292)، سوگوار ماتمی و صاحب تعزیت، (برهان) (آنندراج)، شیربانان یعنی جماعتی که شیر، ببر و جانوران درنده نگاه میدارند، (برهان)
دهی است از دهستان حومه بخش اهرم شهرستان بوشهر که در 14 هزارگزی شمال اهرم و 6 هزارگزی خاور کوه قلعه دختر واقع شده است، جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 374 تن سکنه دارد، آبش ازچاه، محصولش غلات، خرما و تنباکو، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان حومه بخش اهرم شهرستان بوشهر که در 14 هزارگزی شمال اهرم و 6 هزارگزی خاور کوه قلعه دختر واقع شده است، جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 374 تن سکنه دارد، آبش ازچاه، محصولش غلات، خرما و تنباکو، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
نام درختی است که این گونه (درخت افرا) در جنگلهای کرانۀ دریای مازندران از آستارا تا مینودشت در همه ارتفاعات یافت میشود. آنرا در گیلان پلت، بلس و سیاه پلت، در کوهپایۀ گیلان پلاس، در آستارا گندلاش، در طوالش بستام، بسکم و بسکام و در مازندران و گرگان افرا میخوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 206)
نام درختی است که این گونه (درخت افرا) در جنگلهای کرانۀ دریای مازندران از آستارا تا مینودشت در همه ارتفاعات یافت میشود. آنرا در گیلان پلت، بلس و سیاه پلت، در کوهپایۀ گیلان پلاس، در آستارا گندلاش، در طوالش بستام، بسکم و بسکام و در مازندران و گرگان افرا میخوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 206)
دهی است جزو دهستان کورائیم بخش مرکزی اردبیل شهرستان اردبیل، دارای 281 تن سکنه، آب آن از چشمه و رود خانه سیاهپوش، محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزو دهستان کورائیم بخش مرکزی اردبیل شهرستان اردبیل، دارای 281 تن سکنه، آب آن از چشمه و رود خانه سیاهپوش، محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بهمئی گرم سیر بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، دارای 250 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، پشم و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، ساکنین از طایفۀ بهمئی هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان بهمئی گرم سیر بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، دارای 250 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، پشم و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، ساکنین از طایفۀ بهمئی هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
کنایه از فاسق و فاجر و ظالم و محیل و گناهکار، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : مکاره ای است اندر خشم، سیاه کاره ای سپیدچشم، (جهانگشای جوینی)، بیا بمیکده و چهره ارغوانی کن مرو بصومعه کآنجا سیاه کارانند، حافظ، جانا روا مدار که بی هیچ موجبی چشم سیاه کار تو خونم هدر کند، ابن یمین (از آنندراج)
کنایه از فاسق و فاجر و ظالم و محیل و گناهکار، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : مکاره ای است اندر خشم، سیاه کاره ای سپیدچشم، (جهانگشای جوینی)، بیا بمیکده و چهره ارغوانی کن مرو بصومعه کآنجا سیاه کارانند، حافظ، جانا روا مدار که بی هیچ موجبی چشم سیاه کار تو خونم هدر کند، ابن یمین (از آنندراج)
دهی است از دهستان پیوه ژن بخش فریمان شهرستان مشهد. دارای 363 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پیوه ژن بخش فریمان شهرستان مشهد. دارای 363 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
آن که جامه سیاه پوشد، آن که عزادار باشد ماتم زده ماتم دار سوگوار، شبگرد عسس میر بازار میر شب، کسی که پیشاپیش پادشاه رود و دور باش گوید چاوش. توضیح این گروه در قدیم به جهت هیبت و صلابت سیاه می پوشیدند، کسی که شیر ببر و دیگر جانوران درنده را نگاهداری کند، جمع سیاه پوشان
آن که جامه سیاه پوشد، آن که عزادار باشد ماتم زده ماتم دار سوگوار، شبگرد عسس میر بازار میر شب، کسی که پیشاپیش پادشاه رود و دور باش گوید چاوش. توضیح این گروه در قدیم به جهت هیبت و صلابت سیاه می پوشیدند، کسی که شیر ببر و دیگر جانوران درنده را نگاهداری کند، جمع سیاه پوشان